سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردم چیزى را نگفتند : خوش باد ، جز آنکه روزگار براى آن روز بدى را ذخیرت نهاد . [نهج البلاغه]

سوز دل
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: سوز دل (محمد) شنبه 85 آذر 25   ساعت 11:56 صبح

گفتگو با خدا:

در خواب دیدم که با خدا مصاحبه می کردم...

خدا از من پرسید: « دوست داری با من مصاحبه کنی؟

پاسخ دادم: « اگر شما وقت داشته باشید »

خدا لبخندی زد و پاسخ داد:

زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟

من سؤال کردم: چه چیزی در آدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟

خدا جواب داد....

اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند... و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند

اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند

اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند

اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت....

سپس من سؤال کردم:

به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟

خدا پاسخ داد:

اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند

اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند

اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند

اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند

یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است

اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند

اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند

اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند

با افتادگی خطاب به خدا گفتم:

از وقتی که به من دادید سپاسگذارم

و افزودم: چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟

خدا لبخندی زد و گفت...
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم

 


نظرات شما ()

نویسنده: سوز دل (محمد) چهارشنبه 85 آذر 15   ساعت 3:25 عصر

دوستان سلام
این وبلاگ با پیشنهاد یه مهربون نوشته شد و این اولین نوشته من در این وبلاگ هست. امیدوارم که بتونم مطالب جالب و آموزنده در این وبلاگ بنویسم. و خیلی خوشحال میشم که نظرات(پیشنهاد و انتقاد) شما را بخونم در این وبلاگ.
موفق و پیروز باشید همواره
التماس دعا
یا علی

****************************************

حضرت مسیح(ع) و شبان
حضرت مسیح(ع) شبانی را گفت: عمر خود را به شبانی صرف کردی اگر در تحصیل علم می کوشیدی بهتر از این بودی.
شبان عرض کرد: یا نبی الله، من فقط شش مسئله از همه دانش ها آموخته ام و بدان عمل می کنم:
اول اینکه تا حلال است، حرام نمی خورم و هرگز حلال کم نمی شود که احتیاج به حرام باشد.
دوم اینکه تا راست هست، دروغ نمی گویم و هرگز راست کم نمی شود تا احتیاج به دروغ باشد.
سوم اینکه تا عیب خود می بینم، به عیب دیگران مشغول نمی شوم و هنوز از اصلاح عیوب خود فارغ نشده ام که به عیب دیگران بپردازم!
چهارم اینکه تا ابلیس (رئیس شیاطین) نمیرد، از وسوسه او ایمن نمی شوم و هنوز شیطان نمرده است که من ایمن باشم!
پنجم اینکه تا گنج و خزینه خدا را خالی نبینم، به گنج و خزینه مخلوق طمع ندارم و هنوز خزینه و گنج خدا را خالی نیافته ام.
ششم اینکه تا هر دو پای خود را در بهشت ندیده ام، از عذاب خدا ایمن نباشم.
حضرت عیسی(ع) فرمودند: علم اولین و آخرین، همین هاست که آموخته ای.

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

 


نظرات شما ()

<      1   2   3      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
98443 :مجموع بازدیدها
4 :بازدید امروز
4 :بازدید دیروز
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
سوز دل
مدیر وبلاگ : سوز دل (محمد)[28]
نویسندگان وبلاگ :
عسل محبوب
عسل محبوب (@)[28]


لوگوی خودم
سوز دل
لوگوی دوستان







لینک دوستان
ازدواج
عدل الهی
نکته هایی از قرآن
شیعه مذهب برتر
عاشقان علی (ع)
!بی تو. هرگز
سئوالهای منتظر جواب
مادرانه
ازدواج موقت از زاویه بسته!ـ
وب نوشته های روانشناسی موفقیت و معنویت
خدا و نیروهای جانبیش
چشمه زلال هستی
(ـ-*دوست دارم یک دنیا عاشقونه *-ـ)
خدایا چرا عشق را آفریدی ؟؟؟؟
من عرف نفسه فقد عرف ربه
انتظار فرج
Gole.Yakh
میم مثل من
!...نفس بریده...!
یه وجب عشق...
در برابر خدا
عشق به خدا شاهراهی به کمال
نرگسی
وب نوشت های علی شیروی
هر چه آید به سر ما همه از دوری توست
دلهای پاک
رضــــــــوان
آویشن
تیشه در ریشه
یادداشت های مجید محبوبی
mypoems
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
manaaghaee
مسافر جزیره
شقایق بالندری
تئاتر
تا انتهای حضور
نفرت
سکوت یخزده
چند لحظه تا خدا
کمال این و است و بس
کوچه شهر دلم
این یک شعر نیست
آتش بدون دود
در سایه خداوند
میناجون
دختر تنها....
معجزه عشق
صدای پای آب
رفاقت تعطیل
کوثر
صفحات اختصاصی
آوای آشنا

بایگانی نوشته ها
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
اشتراک