سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خداوند آن را دوایی قرار داد که با آن دردی و نوری که با آن ظلمتی نیست [امام علی علیه السلام ـ در توصیف قرآن ـ]

سوز دل
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo
ax

نویسنده: عسل محبوب دوشنبه 85 اسفند 21   ساعت 9:0 عصر


نظرات شما ()

نویسنده: عسل محبوب یکشنبه 85 اسفند 13   ساعت 1:0 صبح

 

کاش می شد سکوت غریبانه ی گنجشک های افسرده را معنا کرد...کاش می شد فریاد مظلومانه نیلوفر های مرداب را شنید... کاش می شد اندیشه و احساسم را به دست پیچکی بسپارم تا به هر کجا که می خواهند سر بکشند.... از تکرار ناقص خاطره ها , از تلاش بیهوده برای رفتن و نرسیدن مثل دو خط موازی خستم...

چقدر دلم گرفته از دار دنیا ، یه خدا داریم که اونم مارو پاک مارو فراموش کرده نمی گه یه دلبری اون پایین پایین ها داریم که هر روز داره صدام می زنه می دونم اون صدامو می شنوه داره جوابم رو می ده این منم که نمی تونم صداش رو بشنوم ولی اون قدر صداش می کنم که بتونم صداشو بشنوم که بهم بگه هنوز واسش عزیزم مثل اون موقع ها که هنوز جایی رو زمین نداشتم

همیشه وقتی من رو یادت رفت این جمله را با خودت تکرار کن:

کسی که باهاش می خندی از یادت میره

اما کسی که براش گریه میکنی

محاله از یادت بره

منبع : ناشناس


نظرات شما ()

نویسنده: سوز دل (محمد) شنبه 85 بهمن 28   ساعت 3:0 عصر

دوستان عزیز سلام
راستش این چند وقت خیلی سرم شلوغ بود و خیلی گرفتار بودم به خاطر یه سری مسائل کاری ونتونستم اصلا وبلاگ رو اپ کنم و از همه دوستانی که تو این مدت سر زدند و نظر دادند بسیار متشکرم و از اینکه نتونستم بهتون سر بزنم خیلی خیلی معذرت میخوام و امیدوارم که به بزرگیتون منو ببخشید. اگه هم تو این مدت بدی خوبی از من دیدید حلالم کنید و برام دعا کنید. فعلا تا آخر همین ماه یعنی بهمن بیشتر انلاین نمیشم و تا اخر این سال فکر کنم اخرین نوشته من تو این وبلاگ باشه بعدش دیگه با خداست که کی و از کجا انلاین بشم و بنویسم. البته وبلاگ اپ میشه ولی نه توسط من. دارم میرم خدمت سربازی. روز اول اسفند اعزامم.
التماس دعا. یا علی مدد
 
اینم یه داستان قشنگ که امیدوارم خوشتون بیاد:
در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد.
آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.
هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می‌گرفت.
این پنجره ، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کردند و کودکان با قایقهای تفریحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان کهن ، به منظره بیرون ، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد ، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.
روزها و هفته‌ها سپری شد.
یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند.
مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.
در کمال تعجت ، او با یک دیوار مواجه شد.
مرد ، پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم‌اتاقیش را وادار می‌کرده چنین مناظر دل‌انگیزی را برای او توصیف کند !
پرستار پاسخ داد: شاید او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی‌توانست دیوار را ببیند. 
 
 یک نفر هست که از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا می‌خواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم می‌ماند
یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست‌
مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌
پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌
یک نفر هست که چون چلچله‌ها
روز و شب شیفته پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم می‌روید
آسمان، باد، کبوتر، باران‌
قصه‌اش را به زمین می‌گوید
یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا می‌خواند
گاه‌گاهی ز خودم می‌پرسم
از کجا اسم مرا می‌داند

نظرات شما ()

نویسنده: عسل محبوب سه شنبه 85 بهمن 3   ساعت 9:42 عصر

... و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا (سوره اسراء آیه 33)

سلام بر تو ای اباعبدالله، و سلام بر جانهای پاکی که در طواف  شمع وجود تو فانی شدند. از من بر تو سلام و درود تا آنگاه که مرا نفسی می رسد و از آن پس تا آن زمان  که این روز و شب از پی هم روان هستند. و خداوند نخواهد که  این سلام، آخرین وعده گاه دیدار ما باشد.... سلام بر حسین، و سلام بر فرزندان حسین،‌ و سلام بر اصحاب حسین و سلام بر خاندان حسین....


نظرات شما ()

نویسنده: سوز دل (محمد) شنبه 85 دی 30   ساعت 2:54 عصر

ای ماه خون، بار دیگر از راه میرسی و با نسیم گرم کربلایی، قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی. دوباره سکوت تاریخ را در هم می شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی. بار دیگر از راه میرسی و برف سکوت را با آفتاب عشقی که بر آسمان سینه داری، آب می نمایی و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی! ای ماه خدا! قدومت گر امی.


نظرات شما ()

نویسنده: عسل محبوب پنج شنبه 85 دی 21   ساعت 9:0 عصر

 با توام ...............بهترین باش

بهترین دوست اگه نیستی، لااقل بهترین دشمن باش، غمخوارم اگه نیستی، لااقل بزرگترین غمم باش،

هرچه هستی بهترین باش، چون بهترین ها همیشه در خاطر می مانند، پس در خاطرات بدم بهترین باش.


نظرات شما ()

نویسنده: سوز دل (محمد) یکشنبه 85 دی 17   ساعت 3:19 عصر

 

الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین

بولایه امیر المومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام

 

خجسته عید سعید غدیر خم

عیـد الله اکبـر،عیـد آل محمـد (ص)

عید امامت و ولایت

زیبا ترین روز خدا ، روز اکرام بشریت به کامل شدن دین

و نزول تمام نعمت خدا ، برکاملترین انسان زمانمان

حضرت ولی عصر(عج)

و بر تمام عاشقان و رهروان کوی دوست مبارک باد.

***************************************************

 

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند :

 آیا می پنداری که خداوند متعال ، روزی را بالاتر و بهتر از غدیر آفریده است ؟

والله این چنین نیست........والله این چنین نیست !

 

 حضرت امام رضا به نقل از حضرت امام صادق ( علیهما السلام ) فرمودند :

 عید غدیر در آسمان ها ، مشهورتر از زمین است .


نظرات شما ()

نویسنده: سوز دل (محمد) شنبه 85 دی 9   ساعت 4:0 عصر

سلام بر ابراهیم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.

صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.

عید قربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد.

 


نظرات شما ()

نویسنده: عسل محبوب جمعه 85 دی 8   ساعت 4:0 عصر

 روزی که تو رفتی انگار که رسوا شدم از یار بریدم

  آن روز دگر دلشده زاری شدم و خواب ندیدم

 روزی که تو رفتی انگار که بلبل شدم از باغ پریدم

 آن روز دگر صیحه مستانه شدم عرش بدیدم

  روزی که تو رفتی انگار که نوری شدم از خانه رمیدم

 آن روز دگر شعله خاموش شدم، رفت پدیدم

 روزی که تو رفتی انگار که نعشی شدم از جان برهیدم

 آن روز دگر یاد فراموش شدم خاک خریدم

یادمان باشد
             اگر خاطرمان تنها شد
                                              طلب عشق
                                                                             ز هر بی سر و پایی نکنیم
 

نظرات شما ()

نویسنده: عسل محبوب جمعه 85 دی 8   ساعت 3:59 عصر

 چه گریز یست ز من؟

              چه شتابیست به راه؟      

 به چه خواهی بردن در شبی این همه تاریک پناه ؟                                     

مرمرین پله آن غرفه عاج                                            

                                                           لحظه ها رو دریاب

چشم فردا کور است .  


نظرات شما ()

   1   2      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
97088 :مجموع بازدیدها
2 :بازدید امروز
3 :بازدید دیروز
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
سوز دل
مدیر وبلاگ : سوز دل (محمد)[28]
نویسندگان وبلاگ :
عسل محبوب
عسل محبوب (@)[28]


لوگوی خودم
سوز دل
لوگوی دوستان







لینک دوستان
ازدواج
عدل الهی
نکته هایی از قرآن
شیعه مذهب برتر
عاشقان علی (ع)
!بی تو. هرگز
سئوالهای منتظر جواب
مادرانه
ازدواج موقت از زاویه بسته!ـ
وب نوشته های روانشناسی موفقیت و معنویت
خدا و نیروهای جانبیش
چشمه زلال هستی
(ـ-*دوست دارم یک دنیا عاشقونه *-ـ)
خدایا چرا عشق را آفریدی ؟؟؟؟
من عرف نفسه فقد عرف ربه
انتظار فرج
Gole.Yakh
میم مثل من
!...نفس بریده...!
یه وجب عشق...
در برابر خدا
عشق به خدا شاهراهی به کمال
نرگسی
وب نوشت های علی شیروی
هر چه آید به سر ما همه از دوری توست
دلهای پاک
رضــــــــوان
آویشن
تیشه در ریشه
یادداشت های مجید محبوبی
mypoems
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
manaaghaee
مسافر جزیره
شقایق بالندری
تئاتر
تا انتهای حضور
نفرت
سکوت یخزده
چند لحظه تا خدا
کمال این و است و بس
کوچه شهر دلم
این یک شعر نیست
آتش بدون دود
در سایه خداوند
میناجون
دختر تنها....
معجزه عشق
صدای پای آب
رفاقت تعطیل
کوثر
صفحات اختصاصی
آوای آشنا

بایگانی نوشته ها
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
اشتراک