روزی که تو رفتی انگار که رسوا شدم از یار بریدم
آن روز دگر دلشده زاری شدم و خواب ندیدم
روزی که تو رفتی انگار که بلبل شدم از باغ پریدم
آن روز دگر صیحه مستانه شدم عرش بدیدم
روزی که تو رفتی انگار که نوری شدم از خانه رمیدم
آن روز دگر شعله خاموش شدم، رفت پدیدم
روزی که تو رفتی انگار که نعشی شدم از جان برهیدم
آن روز دگر یاد فراموش شدم خاک خریدم
یادمان باشد
اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق
ز هر بی سر و پایی نکنیم